آرتچارت | قرقاول از مهدی فرهادیان

قرقاول

(۱۳۹۲)
نقاشی
۲۰۰ x ۲۳۰
اکریلیک روی بوم
امضاشده و تاریخ‌خورده «M.Farhadian ۲۰۱۳» (پایین راست)

تاریخچه ارائه اثر
ارائه در
تاریخچه قیمت
قرقاول

مهدی فرهادیان جزو نقاشانی است که در آثارش مردم‌نگاری و منظره‌پردازی را به هم می‌آمیزد و آن را در قالب رنگ‌های غنی و ترکیب‌بندی‌های هنر کلاسیک می‌نشاند. پالت پرطراوت با رنگ‌های درخشان وجه مشترک تمامی نقاشی‌هایی است که بر پیکره بزرگی از بوم نقش می‌زند. با آن‌که این نقاشی‌ها به واسطه موضوع از منظره‌های باز و انسانگرایانه، یادآور هنر ایدئال‌گرای قرن نوزدهم است، اما به واسطه رفتار در نحوه رنگ‌گذاری اصلاً کهنه، قدیمی یا کلاسیک نیست. در واقع نوع گذاشتن لایه‌های رنگی در آثار فرهادیان در عین آن‌که اکسپرسیونیستی و به واسطه اتفاقی کنترل‌شده ایجاد می‌شود، با نوعی شاعرانگی نیز همراه است که به وجه بیانگری اثر می‌افزاید.
نقاشی پیش‌رو منظره‌ای دلگشا از باغی سرسبز با دورنمایی از کوه‌های سترگ و آسمانی ابری است. این اثر که بر بنیان شعر «قرقاول» اثر سیلویا پلات شاعر و نویسنده امریکایی کشیده شده روایت شخصی و داستان‌گونه فرهادیان را از خوانش این اثر به تصویر می‌کشد. هنرمند به درستی با قراردادن خط افق در نیمه پایینی کار، بر وسیع بودن صحنه افزوده و آن را با ایجاد هارمونی رنگی میان کوه‌ها و آسمان به شکلی تقویت کرده است، به نحوی که گویی بیشتر فضای اثر به آسمان تعلق دارد؛ آسمانی که حضور ابری حجیم بر سترگی آن می‌افزاید. در دل این آسمان عظیم و پهناور در لحظه‌ای کوتاه پیش از ثبت اثر، سه قرقاول پَر کشیده‌اند و تعادل ایستای میان زمین و آسمان را پویا و پرتکاپو کرده‌اند. این پویایی به واسطه راهی در زمین که به صورت اریب تا انتهای افق ادامه دارد تشدید می‌شود و منظره‌ای سرخوش و پرانرژی را شکل می‌دهد. نقاش از تونالیته‌های گرم قرمز، اکر و سبز و آبی برای ترسیم قرقاول‌ها استفاده کرده و باعث ایجاد تنوع رنگی میان آبی خنک آسمان و سبزی درختان و سبزه‌های زمین شده است. در گرماگرم این سرخوشی حادثه‌ای در شرف اتفاق است؛ سه شکارچی در میدان میان باغ با لباسی سیاه، سه قرقاول رنگین را نشانه گرفته‌اند. نوع البسه ایشان، ذهن مخاطب را به مد قرن نوزدهم ارجاع می‌دهد. با این حال پیکره‌ها فاقد چهره و هویت مشخص هستند. با دقت در این پیکره‌ها مورد جالب دیگری نمایان می‌شود: تفنگی در میان نیست و تهدید ایجاد شده میان قرقاول‌ها و شکارچیان صرفاً به صورت فیگور بدنی ایجاد می‌شود. بدین‌سان گفتمان واقعنمای اثر با خیال‌پردازی سوررئالیستی ترکیب می‌شود. گویی مخاطب با خاطره‌ای از روزگار گذشته روبه‌رو است که در آن روح شکارچی‌گر انسان، در مواجهه با قدرت و عظمت طبیعت محو، سیاه و پوچ می‌نماید. و محو در عظمت طبیعت به درنگی فراخوانده می‌شود؛ همانگونه که سیلویا پلات می‌گوید: «گفتی امروز صبح او را می‌کُشی/ مکُش، هنوز مرا خیره می‌کند».

سایر آثار هنرمند
نمایش همه
آثار هنری مشابه