نقاشی از مناظر و چشماندازها به نوعی ذهن را به ِ سمت واقعیت طبیعت سوق میدهد ولی در این آثار که تحریفی در بطنشان صورت گرفته با تعلیقی در مرز واقعیت و خیال، موقعیتهایی اساطیری خلق شده است. مکانهایی در مرز پیدایش زندگی که بدون دخالت هر موجودی، شاید آبستن وقوع حوادثند. چشماندازهایی قبل از رویدادهای تاریخی؛ همانجا که اساطیر تکوین مییابد. مناظری که لایه ِ هایی از زمان تاریخی را کنار میزنند و خاطراتی از نبودن را تجسم میبخشند. این مناظر وهمی در مقابل واقعیت تجربی شاید پاسخی خیالانگیز به این سؤال باشد که: در آن زمان ازلی، جهان مادی چگونه بوده یا میتوانسته باشد؟