این مجموعه آثار که از دههی ۷۰ شمسی شروع به شکلگرفتن کرده، نمایانگر تغییر رویهای قابلتوجه از آثار نمادپردازانهی پیشین وی است—شیوهی کاری که آن را بسیار جداافتاده از پیچیدگی تجربهی زندگانی میداند. او با دورشدن از آثار بزرگ و نمادینِ روی بوم، به سمت خلق آثاری دروننگر که از تجربهی شخصیاش برآمده و تحت تاثیر شرایط انضمامی و تجربهی مدرنیسم بود، سوق داده شد.
انتزاع و پیکرنمایی موجود در این آثار هر دو به یک اندازه در خلق اثر مورد توجه بودهاند، خصلتی که نمایانگر عقیدهی مسلمیان در تنوع فرمهای زندگی است. اشخاصی که او به تصویر میکشد ساختارهایی نمادین نبوده، بلکه نمایانگر حضوری شکلگرفته از تابآوری انسان هستند. او بهجای افرادی معین، چهرههایی که بار تاریخ شخصی و جمعی را به دوش میکشند، تصویر میکند.
زبان تصویری او توسط پارادوکسی گیرا برجسته میشود: همنشینی رنگهای آرامبخش و درخشان با تجلیهایی از تراژدی. این ناهنجاری عاطفی، چنان مخاطب را به فضایی از تامل و آسیبپذیری فرومیبرد که صحهای بر تعهد مسلمیان در بهنمایشگذاشتن وضعیت انسان و مسئولیت جمعی ما به هنگام بحران میگذارد.
تاثیر نگارگری ایرانی در پرترههایی که از زنان میکشد کاملا مشهود است. این آثار پرداخت عمیق او به هویت، حافظهی فرهنگی و تاثیر پایدار تاریخ بر اکنون را نشان میدهند. با این حال، پرداخت به این مسئله را با احتیاط جهتدهی میکند، بهگونهای که تعادلی ظریف میان تحسین و نکوهش، بازتاب و پرهیز قائل شود.
ترکیببندیهای مسلمیان غنی از عناصر نمادینی است که از معانی کلیشهای و ثابت خود دوری میکنند. این نمادها به جای ارجاع به معانی رایج اجتماعی خود، آگاهانه مبهم و باز باقی میمانند تا معانی شخصی و مبهم را تداعی کنند. استفادهی او از فرمهای کلاژمانند و رئالیسم، حیطهی احساسی آثارش را عمق بیشتری میبخشد که در کنار تشویق به تفکر مستمر، فضا را برای تفسیر باز میگذارد.